Bir ürək sözü

شنبه 10 تیر 1391

+0 به يه ن

   من رويايي دارم...

      به شهادت زمين و زمان، ايران سرزمين مادري اقوام تورك از گذشته هاي بسيار دور – حتي بسيار قبلتر از آرياييان- بوده است. از اينروست كه ميگويم ايران اصولا يك كشور تورك نشين بوده است و طرح مساله ي استقلال درست نيست، چرا كه در ايران حدود 30 ميليون نفر تورك هستند بر فرض ما بتوانيم 10-12 ميليون نفر از توركان ناحيه ي شمالغرب را از ايران جدا كنيم و مثلا مستقل شويم. پس تكليف حدود 15-20  ميليون تورك ساكن در ساير مناطق ايران چه ميشود؟ آنها را به امان خدا رها كنيم تا زير ضربات نامرئي تحقير سيستماتيك چندين ده ساله و تضييقات رندانه ي اقتصادي ، بعد از دو سه نسل زبان مادري خود را كاملا فراموش كنند و افتخار كنند كه يك فارس آريايي هستند يا افتخار كنند كه بدون لهجه فارسي حرف ميزنند و افتخار كنند كه ديگر توركي بلد نيستند؟!

      نفرين بر اين تنگ نظري حاكميت در ايران از پهلوي به اينطرف كه كرامت انسانها را فداي افكار و روياهاي پان ايرانيستي كرده و ميكند. نفرين بر آنان كه نميدانند مرزها و قدرتها تا زماني مقدس و محترمند كه حافظ كرامت انسانها باشندو مرزهايي كه به مثابه زنجير عمل كنند ، نه قداست ، كه حرمتي هم ندارند. و آنگاه است كه شكستني ميشوند.

      اما همانند "مارتين لوتر كينگ"، من هم رويايي دارم... .  در روياي من هيچ قومي به خاطر زبانش ، به دليل لهجه اش شرمنده نيست. در روياي من هيچ ملتي به اجبار اقتصادي مجبور به ترك وطن نميشود.

     در روياي من ، فرزندان هر قومي در مدارسشان زبان مادري خود را با افتخار مي آموزند و انسانها بقدري آزادند كه هيچكس آموختن به زبان مادريش برايش يك رويا و آرمان نشده است.

     در روياي من ، جوان تورك و كورد و بلوچ و عرب در ايران ، داراي حقوق و درآمد و امكانات برابر با جوان يزدي و اصفهاني و كرماني است.

    من رويايي دارم.

     در روياي من يك تبريزي براي اينكه بيهوده در تلاش است غرور بجامانده از صدها سال سيادت بر ممالك پهناورش را ارضا كند، نيازي به اغراق درباره ي شهر خود و بزرگنمايي داشته هايش (و نداشته هايش!) نميبيند- چرا كه 80 سال عقب نگهداشته شدگي را بر گرده ي نحيفش احساس ميكند، اما غرور او را وادار به انكار ميكند.-

     در روياي من لباس سنتي يك ملت ( آذربايجان) را از تن كودك 4 ساله در ورودي استاديوم به در نمياورند !

      در روياي من هيچ ملتي را با تحميلات و تضييقات ابلهانه به عكس العمل و جبهه گيري متقابل برنمي انگيزانند.

     در روياي من شهرها و مناطق مختلف  كشور را بر عليه هم تحريك نميكنند، اما مردمان نيز فرهيخته تر از آنند كه مقدمه ي اين تحريك  باشند.

     در روياي من ، تبريزيست كه انسانهايش متربّي، مودب، منزه و باسوادند. ميهمان نواز، گشاده دست و صميمي اند.

     تبريز روياهاي من ، نه به برجهاي  بلند و پلهاي طويلش ، بلكه به مردان و زنان فهيم و انساندوستش خواهد باليد. تبريز روياهاي من ، دست غريبه ها را به گرمي خواهد فشرد .تبريز رويايي من، لهجه ي تمامي توركان را نه محترم، كه مقدّس خواهد شمرد. براي تبريز رويايي من، اسكناس اولويت چنداني نخواهد داشت، محبت در چشمانشان موج خواهد زد. و اينگونه است كه در رويا ميبينم كه  آذربايجان به وجود تبريزش افتخار ميكند.

    من رويايي دارم.

    اورميه ي روياهاي من شهري است با انسانهاي خويشتندار كه حد اعتدال را نيك ميدانند و لذت بردن از زندگي ، آنها را از حقايق تلخ جامعه ي بشري دور و غافل نكرده است. اورميه ي رويايي من به ظاهر هر چيز به اندازه اش بها خواهد داد و از ظاهر امور گذشته و عمق قضايا را خواهد نگريست. توركان و كوردان در اورميه ي رويايي من با صفا و صميميت در كنار هم خواهند زيست و شهري نمونه براي ملتمان خواهد بود.

     من رويايي دارم. در روياي من تبريز و اورمو و  اردبيل و زنجان و خوي و مراغه و سراب و اه و سلماس و قوشاچاي و ابهر و كبودر آهنگ و بهار و قروه و مرند و سولدوز و ماكو و خلخال و آستارا و مغان با افتخار خود را تورك ايراني خواهند دانست . فارسي را زبان رسمي كشور خود ، و توركي را زبان ملت تورك ايران خواهند دانست ؛ اما اوّلي را در مغز خود و دومي را با قلب خويش حفظ خواهند كرد.

     در آذربايجان رويايي من ، محقّقين درد آذربايجان خواهند داشت، شاعران براي آزربايجان خواهند سرود، نويسندگان براي آذربايجان خواهند نوشت ، اما...

     در روياي من، با همه ي اينها ، ملت من و ملتهاي ديگر ، پيش از هرچيز و بيش از هر چيز يك انسان خواهند بود ، در تعالي و رو به اوج... .

 

 



بؤلوم : Tarix یازار : اردوغان 25 باخیش